جرعهای کتاب باران
همهٔ ما در زندگی خویش، بدون آنکه متوجه این رویداد درونی باشیم، تفکر لحظه به لحظه را همراه داریم. چرا که انسانها صاحبان اندیشههای متفاوت هستند و شاید بتوان گفت به همین دلیل است که ما نیز متوجه این امر نیستیم. اما این بازگو کردن عمیق و وسیع اندیشهها با دیگران است که برای خود و همنوعانمان رنج زندگی را قابل تحملتر میکند. اشتراک در اندیشهها، به ما انسانها، قدرتمان در دوام آوردن را یادآور میشود.
در «گروه باران» بر اساس اهمیت والایی که برای تک تک سرمایههای انسانی به یادگیری مستمر، توسعهٔ فردی، سلامت روان و مسیر شغلی روبهرشد داده میشود، برگزاری جلسات کتابخوانی با هدف ارزشگذاری جایگاه انسانی در محیط کاری و به ارمغان آوردن پویا سازی محیط کاری برگزار میگردد.در جلساتی که به صورت هفتگی برگزار میشود، با شنیدن و نوشیدن بخشهایی از کتابها و نظرات همکارانمان، واقعگرایانه با خود میاندیشیم که با اینکه نظرات متفاوتی داریم اما در کنار هم میتوانیم از یکدیگر بیاموزیم و جهان خود را بدون تعصب، وسعت ببخشیم.
در بسیاری از روزهای کاری، روزهایی هستند که مانند یک روز سرد پاییزی بر ما چیره میشوند و حکمفرمایی میکنند. آن وقت است که با اندیشیدن در گفتههای همکارانمان، در جستجوی راه چاره برای سفر به روز بهاری هستیم. میتوان گفت نقطهٔ عطف ماجرای هر یک از ما در باران اینجاست: «کمک به خود با کمک همکارانم». دیدن و شنیدن افراد بهصورت هفتگی که هر یک تخصصی در حوزهای متفاوت از ما دارند، حس و حالی را برای ما به ارمغان میآورد که متوجه می شویم برای رشد و تعالی خود دست در دست همنوعان و همکارانمان، برای لذتبخش کردن لحظهها و آموختن از تجربهها، پیوسته در تلاش و تکاپو هستیم.
برگزاری جلسات کتابخوانی و بیان نظرات همراه با تفکرات و باورهای متفاوت در باران، بار دیگر به ما یادآوری میکند که ما در حال تجربهٔ پیروزی از نوع «اندیشیدن به دیگری بدون اندیشیدن به چگونگی آن» در باران هستیم؛ چرا که حتی کمترین تلاشها در راه رشد، خود نوعی پیروزی است.
«جرعهای از کتاب» چرا به این نام نهاده شده است؟
باید یادآور این موضوع باشیم که ما انسانهای گرانبها، در شلوغی و آشفتگی گم شدهایم. نیازمند پیدا کردن موجودیت خود بهصورت آزادانه هستیم. هر یک از ما الفبای خاص و یکتای خود را داریم که شاید خودآگاه نباشیم، ولی میتوانیم یاریرسان دیگری باشیم. جمعگرایی در کتابخوانی برای ما بهوضوح بیان میکند که در کجای این مسیر زندگی با خود و دیگران ایستادهایم.
سه کلمهٔ «جرعهای از کتاب» در کنار یکدیگر به این دلیل انتخاب شدهاند که، آموختن از دیگران و همراه شدن با نظرات آنها و یا بیان کلماتی نقادانه، خلاقیت همزمان با همدلی را برای ما بههمراه میآورد.درست است که بخش زیادی از قدرت خلاقیت در لحظهٔ تولد به ما سپرده شده است، اما برای بخش دیگری از آن و برای پرورش بخش وجودی که صاحب آن هستیم، لطفی است بیکران در حق خود و همکارانمان در باران که میتوانیم به دور از اجبار که در تناقض با قوهٔ تخیل و آرامش نباشد، به بیان آزادانهٔ نظرات بپردازیم.در واقع ما در «جرعهای از کتاب» یادآور این موضوع هستیم که آری، زندگی پیوسته با رنج همراه و همقدم است، اما دوست من، ما در بسیاری از بخشهای قصههای زندگیمان، بدون آنکه خود بدانیم، همقصهایم و همکار عزیز من، آگاه باش که ما در این دنیا برای تمامی لحظات نیاز به شور و هیجان و از همه مهمتر عشق داریم؛ و همین موضوع است که رنج را قابل تحمل میسازد.
بسیاری از جلسات کتابخوانی به نحوی دیگر برگزار میگردند؛ مانند آنکه برای تمامی افراد یک کتاب مشخص گردد و همه درجلسات حضور یابند و نظرات خود را بیان کنند. اما ما به سبکی متفاوت از آنچه به وقوع میپیوندد و به سبک باران، کتابی را از پیش انتخاب نمیکنیم؛ چرا که باور داریم، هر یک از ما همانطور که در زندگی روزمره نیازمند انتخاب آزادانه هستیم، در محیط کاری باران هم انتخاب آزادانه را نیاز داریم. همچنین واقف هستیم که در طبع هر انسانی این موضوع به وضوح دیده میشود که می خواهد آزادانه قدم بردارد، بدود و تجربه کند.
هدف از برگزاری جلسات هفتگی جرعهای کتاب چیست؟
ما در باران در جرعه ای از کتاب، با شنیدن هر قصه ای بر اساس نظر و نوع نگاه هر شخص، حس زنده بودن در زندگی و کمک به خویشن یابی را خواهیم داشت که به بر انگیخته شدن روح و ذهن ما و یافتن راه حل برای پیچ های مسیرمان در هیاهوی زندگی کمک شایانی می نماید.
بودن در جمع همکاران اما با کلمات و رفتارهایی که از جنس دیگری هستند، امید همراه با تلنگر را برای باز کردن گره ها در ذهن برای ما به همراه دارد و همزمان غباری که در ذهن یکایک ما جای گرفته است را از بین می برد.ما در باران هریک بر اساس حوزه ی تخصص خود، هدفی را دنبال می کنیم، اما آنچه که مهم است، شناختن راه و هدف تعالی سازی خویشتن به واسطه ی رقم زدن قصه های بهتر در باران و درک هم نوعان خود است که مسیر و توسعه ی ما در باران را شیرین و لذت بخش تر می سازد.
درک این موضوع که همه ی ما انسان ها مدام و در هر ثانیه، در حال تجربه کردن مسیرهای تازه ای در زندگی هستیم، به ما یاد آوری کرده است که نیازمند برگزاری هفته به هفته جلسات با حضور اختیاری همکاران مان در باران، نیز هستیم.عدم وجود اجباردر انتخاب کتاب و نحوه ارائه ی آن، موجب می شود در تمامی حیطه ها با مضامین و نگرش های متفاوت آشنا شویم.
در جلساتی که برگزار می گردند، هر یک از افراد بصورت داوطلبانه کتاب و یا مجموعه مقالات و تحقیق هایی که بررسی نموده اند را با روایت خاص خود بازگو می کنند و این فرصت را برای ما فراهم می آورد که ما نیز باری دیگر با نگاهی دیگر که شاید در هیچ زمانی در آن موضوع عمیق نمی شده ایم، عشق را در تمام لحظه ها حتی ساعت های کاری با چالش های کوچک و بزرگ اش، دریابیم و دفتر زندگی را با آگاهی بیش از پیش ورق بزنیم.
باید جایی از زندگی باشد تا از خودت غافل نشوی و خود را به جا بیاوری و یا اینکه از ثانیه های درون و برون خودت آگاه باشی، در واقع باید ذهنت را از سرزندگی آکنده سازی.حال باید بگوییم که هدف ما از گفتگو محور بودن جلسات، این است که واقفیم که در عصر خویش که مردمان ما به واسطه ی تکنولوژی و سرازیری یا سراشیبی های زندگی، در حال از یاد بردن خود و حواس و احساساتشان هستند، ارتباط کالمی در جلسات جرعه ای از کتاب، “چوب جادوی آگاهی و نشاط”ماست بطوری که یکی از راه هایی است که سعی می داریم تا آنچه در ذهن خویش ما را قلقلک داده است و به فکر کردن وادار ساخته، بدون هیچ قضاوتی بر زبان بیاوریم.
گزارههای ماندگار
ما در جلسات جرعه ای کتاب باران، به راحتی و روشنی و سادگی به نحوی که دوست می داریم، موضوعاتی که شاید برای همیشه در پس ذهن ما نهفته بمانند، را بر زبان می آوریم و هیچ قضاوت و تفاوتی برای کسی که بر اساس گفتهها و نظرات و رفتارش کتابی را ارائه می دهد و یا سایر افرادی که نظراتش را با صدای بلند از ذهنشان بر زبانشان جاری میسازند، قائل نمیشویم.
منظور از گزاره های ماندگار، این است که در طول برگزاری جلسات، هر یک از افراد میتوانند جملاتی را از دید خود یادداشت نموده تا فرصت استفاده از آنها در زمانی دیگر برای یادآوری به خود را داشته باشند.